کلمه ای است که وقت امکان و برانگیختن بر کاری گویند. (منتهی الارب). کلمه ای است که به انسان گفته میشود وقت امکان امری و برانگیختن و تحریض بر کاری و گویند در هنگام چپاول کردن و تاراج نمودن گفته میشود وقتی که قریه ای یا قبیله ای مورد تاراج قرار گیرد و هیچ کس از آنان باقی نماند. (از اقرب الموارد)
کلمه ای است که وقت امکان و برانگیختن بر کاری گویند. (منتهی الارب). کلمه ای است که به انسان گفته میشود وقت امکان امری و برانگیختن و تحریض بر کاری و گویند در هنگام چپاول کردن و تاراج نمودن گفته میشود وقتی که قریه ای یا قبیله ای مورد تاراج قرار گیرد و هیچ کس از آنان باقی نماند. (از اقرب الموارد)
آوازی که از سینۀ شخصی برآید که مبتلا به نفس تنگی باشد. (ناظم الاطباء) ، حکایت صوت سینۀ سرماخورده گاه تنفس. حکایت صوت سینۀ سخت گرفته. حکایت آواز شش بیمار. (یادداشت بخط مؤلف)
آوازی که از سینۀ شخصی برآید که مبتلا به نفس تنگی باشد. (ناظم الاطباء) ، حکایت صوت سینۀ سرماخورده گاه تنفس. حکایت صوت سینۀ سخت گرفته. حکایت آواز شش بیمار. (یادداشت بخط مؤلف)
آوازی که از سینه شخصی بر آید که مبتلا به نفس تنگی باشد کلمه ای پیاپی با لحنی خاص گویند، ایستادن مرغ را تا او را بگیرند کلمه ای پیاپی با لحنی خاص گویند، ایستادن مرغ را تا او را بگیرند
آوازی که از سینه شخصی بر آید که مبتلا به نفس تنگی باشد کلمه ای پیاپی با لحنی خاص گویند، ایستادن مرغ را تا او را بگیرند کلمه ای پیاپی با لحنی خاص گویند، ایستادن مرغ را تا او را بگیرند